ماه تابانم تویی تو،یار خوبانم تویی تو
آنان که چون من بی پر و پروانه عشقند جز در حرم جانان پرواز نخواهند کرد گر کشت مرا غمزه غمازش زنهار تا خونم از آن غمزه غماز نخواهند عسلکم،خوشگلکم،جانانم الان می خواستم آماده بشم چندتا از بی نهایت شیرین کاریهاتو بنویسم که دیدم صدای پا می آید.. بله بله ما دلبر مامان بیدار شده بودی اومدی پیش من..آخه اینقدر باهوشی می دونی وقتی چشماتو باز کنی من نباشم باید بیایی توی اتاق رایانه...بغلت کردم نازتو کشیدم شیر واست آوردم الان هم روی تخت هستی و داری شیر می خوری اینقدر که دوست داری روی صندلی جلوی رایانه بشینی به قول خودت ...
نویسنده :
مامان مژگان
16:20